جدول جو
جدول جو

معنی دیر قره - جستجوی لغت در جدول جو

دیر قره
(دَ رِ قُرْ رَ)
در مقابل دیرالجماجم است که حجاج و ابن الاشعث در آن فرود آمدند. ابن کلبی گوید این دیر منسوب به قره است و او مردی از بنی حذافه بن زهر بن ایاد است و در زمان منذر بن ماءالسماء بنا گردیده است. (از معجم البلدان). محلی است در عراق حدود 7 فرسنگی کوفه. دسته ای از سپاهیان ساسانی در عقب نشینی پس از نبرد قادسیه از اینجا گذشتند. حجاج در طی نبرد جماجم در آنجا اردو زد. (دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ رِ حَنْ نَ)
دیر قدیمی است در حیره از روزگار بنی منذر از قبیله ای از تنوخ که به آنها بنی ساطع می گفتند. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(دَ رَ قَ رَ)
شهری بوده است در عراق و حجاج آن را ویران ساخت و مصالحش را به واسط آورد. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(دَ رِ حَ رَ جَ)
دیری است در صعید مصر در مشرق قوص و به نام مارجرجس نامگذاری شده است و حرجه نام دهی است در آنجا. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
نام محلی است در بصره که آن را نهرالدین گویند و آن قریۀ بزرگی است. (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(دَ رِ قُنْ نا)
معروف به دیر مرماری السلیخ و دیرالاسکون نیز گویند. این دیر در 16 فرسخی بغداد بسوی نعمانیه و در سمت شرقی قرار داد و از توابع نهروان می باشد و فاصله آن تا دجله یک میل است و در مقابل آن از سوی دجله شهرکی است بنام الصافیه که نزدیک آن دیرالعاقول قرار دارد و گویا این دیر با خرابی نهروان ویران گردیده است و عده ای بدان منسوبند. (از معجم البلدان). محلی در عراق به فاصله حدود 90 کیلومتری جنوب بغداد و 1/5 کیلومتری ساحل چپ دجله نامش بمناسبت دیر بزرگی بوده است که حتی درزمان عباسیان رونق داشته و ظاهراً در دورۀ استیلای سلاجقه بر عراق از بین رفته است، در قرن هفتم هجری قمریفقط ویرانه های آن باقی بوده است. شهرت این دیر در تاریخ اسلام بمناسبت خاندان هائی از مردم آنجا است، اعم از مسیحیان و آنهائی که اسلام پذیرفتند، که در دوره اسلامی مقامات شامخ یافتند. (دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(دَ رِ قَ)
دیری است از توابع خولان در شام. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(هَِ رَق قِ)
دهی است از دهستان نجف آباد شهرستان بیجار در 20 هزارگزی جنوب خاوری نجف آباد بین شیرکش بالا و پائین با 105 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دیر گاه
تصویر دیر گاه
زمان قدیم مدت دراز، دیر وفت بی موقع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیر گه
تصویر دیر گه
زمان قدیم مدت دراز، دیر وفت بی موقع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیر کرد
تصویر دیر کرد
عقب افتادن تاخیر
فرهنگ لغت هوشیار
برف روی درخت
فرهنگ گویش مازندرانی
تره، گندنا، سیرتازه جوانه زده که به عنوان سبزی خوردن، خورده
فرهنگ گویش مازندرانی
مراسمی زیبا از آداب ازدواج در روستاپس از پاسخ مثبت والدین
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از توابع ولوپی شهرستان قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
خورشت تره که به جای آب و روغن از گزنه ی نورسته و سر شیر استفاده
فرهنگ گویش مازندرانی
دور زدن بی هدف، رفت و آمد و بی هدف
فرهنگ گویش مازندرانی